امروز داشتم به آمار بازدید همین وبلاگ تازه تاسیس نگاه میکردم. خیلی برام عجیب بود که حدود ۵۵ درصد از بازدیدکنندهها با آیپی آمریکا مراجعه کرده بودن. این یعنی اینکه ابزارهای رد شدن از فیلتر به یک پیشفرض استفاده از اینترنت تبدیل شده. البته امار بازدید وبلاگ من خیلی کمتر از اون هست که بشه بهش به چشم یک جامعه آماری واقعی نگاه کرد اما حدس میزنم که همین مشت نمونهی خروار باشه! همین بهانهای شد که تصمیم بگیرم این مطلب رو در مورد سیستم سانسور حاکم بر اینترنت بنویسم.
از سال ۱۳۸۱ فیلترینگ به صورت عملی بر روی اینترنت ایران اعمال شد و لیست صد و یازده هزار وبسایت هدف فیلترینگ قرار گرفت! از همون زمان شکلگیری این سیاست بازار جدیدی شکل گرفت برای دور زدن این محدودیتها و این موضوع صحنه رو به یک رقابت بین فیلتر کننده و کاربر تبدیل کرد. آدمهای حقیقی و حقوقی مختلف هم اظهار نظرهای خودشون رو در مورد این پدیده داشتن. به عنوان مثال سایت تابناک که یکی از سایتهایی بود که در صفحه سایت پیوندها براش تبلیغ شده بود نوشت:
با به کار گیری نرمافزار جدید فیلترینگ سایتهای ضداخلاقی و متخلف کشور، صفحهٔ فیلترینگ این سایتها نیز تغییر کردهاست. این نرمافزار جدید فیلترینگ در راستای جنگ نرم و مقابله با توطئههای دشمنان کشور به خصوص در حوزهٔ سایبر صورت گرفتهاست و در نرمافزار جدید که بسیار هوشمند است تمام ترفندهای مختلف سایتهای ضد انقلاب و ضد اخلاقی در نظر گرفته شدهاست.
اما به نظر من صرف نظر از اینکه فیلترینگ نقض آزادی و حریم خصوصی کاربران هست و با فرض اینکه همهی دولتهای دنیا در لایههای زیرساختی همیشه سعی در شنود اطلاعات داشتن و دارن، این ماجرای فیلترینگ باگهای منطقی جدیای داره، مهمترینش اینکه هزینه داره و کارایی نداره.
من و شما توی شبکههای اجتماعی و در بین مردم توی دنیای واقعی زندگی میکنیم و میبینیم محتواهایی که دست به دست میشه. اگر این سانسور سودمند بود شاهد این موضوع نبودیم. دقیقا ماجرا مثل این میمونه که ما یک دزدگیر روی خونهمون نصب کنیم با هزینهی ماهی صدمیلیون تومن! بعد هر روز هم بیایم خونه و ببینیم دزد همهی وسایل رو برده! یک آدم عاقل قطعا دیگه از ماههای بعد هزینهی گزاف این دزدگیر رو پرداخت نخواهد کرد.
ما هر ساله داریم کلی بودجه هزینه میکنیم برای سیستمی که دیگه حتا نمیتونه جلو کم سن و سالترین کاربران اینترنت رو بگیره.
یا ادعا شد که موفق شدند روی شبکهی اجتماعی اینستاگرام فیلترینگ هوشمند انجام بدن! -بگذریم از اینکه واقعا تعریف دوستان از هوشمند چی هست- بعد اعلام شد که اینستاگرام سرویسش رو به پروتکل HTTPS منتقل کرده و باعث بروز مشکل در سیستم فیلترینگ هوشمند شده!

اینجا واقعا میشه گفت هنوز توسعه دهندهگان این پروژه به هوشمندی نرسیدند، چطور میتونن یک پروژه هوشمند رو پیش ببرن؟ یک زمانی من یک ایده تجاری داشتم مبتنی بر ربات های تلگرام! اما با یک حساب سرانگشتی به این نتیجه رسیدم که از اونجایی که هر لحظه احتمال فیلتر شدن تلگرام هم هست اگر روی این پروژه وقت بذارم ممکنه سانسورچی با چند کلیک نتایج زحماتم رو به باد بده، در نتیجه پروژه رو کنار گذاشتم. سوال اینجاست که قبل از اینکه دوستان ما در موتورخونهی فیلترینگ، هزینه و نیروی انسانی و منابع رو توی همچین پروژهای هدر بدن چطور فکر این رو نکردن که اگر یک «S» به انتهای پروتکل اضافه بشه پروژه به هیچ دردی نمیخوره؟
حالا که این فیلترینگ در عین ناکارآمدی و هزینهبر بودن باعث نارضایتی کاربران اینترنت هم میشه آیا واقعا پافشاری بر این اشتباه خودش اشتباه دیگهای نیست؟ ماجرا زمانی خندهدارتر میشه که هدفهایی رو تعیین میکنن که اصلا مشکل فلسفی داره. به عنوان مثال «اینترنت ملی». این واژه همونقدر خندهدار هست که مثلا اگر بگیم «سازمان ملل ملی» خندهدار خواهد بود.
گاهی فکر میکنم زمانی که دکتر سیاوش شهشهانی میخواستن اینترنت رو به این کشور بیارن، اگر دوستان میدونستن اینترنت چی هست شاید اینترنت هم سرنوشتی مثل دستگاههای ویدئو VHS در دهههای ۶۰ و ۷۰ یا ماهواره در دهه اخیر رو داشت.
هیچکس موافق این نیست که محتوای جنسی، خشونت و مطالبی از این دست باید در اختیار همه افراد با هر سن و سالی قرار بگیره، اما راه حل منطقی از دم تیغ گذروندن همهی سایتها و سرویسها نیست.
داشتن حریم خصوصی حق همهست.